سفارش تبلیغ
صبا ویژن
شمس نامه
شیعه

 

اولا:

تعبّد شیعه در اصول دین به غیر مذهب اشعرى و در فروع دین به غیر مذاهب اربعه، نه به خاطر تحزب، دسته بندى و تعصب است، نه به خاطر شک و تردید در اجتهاد ائمه مذاهب اربعه و نه از جهت تردید در عدالت، امانت، پاکى و جلالت علمى آنها.

بلکه ادله شرعى، ما را به پیروى از مذهب اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) ملزم ساخته است; پیروى از مذهب همان ها که در دامن رسالت پرورش یافته اند و رفت و آمد فرشتگان در خانه آنها بوده است و محل فرود آمدن وحى و نزول قرآن کریم بوده اند.

به این دلیل است که ما، در فروع دین و عقاید مذهبى، اصول فقه و قواعد آن، معارف، سنت و قرآن و علوم، اخلاق، آداب و رسوم، به آنها پیوسته ایم.

فقط به دلیل تسلیم در برابر ادله و برهان، و تنها به واسطه تعبد در برابر سنت پیامبر اسلام، بزرگترین پیامبر الهى، این راه را برگزیده ایم و بس ـ درود بر پیامبر(صلى الله علیه وآله) و خاندانش باد ـ .

اگر ادله، اجازه مخالفت با ائمه(علیهم السلام)، اهل بیت پیامبر، را مى داد، و یا مى توانستیم، به هنگام انجام وظایف، بر طبق مذهب دیگرى قصد قربت کنیم، از جمهور تبعیت مى کردیم و قدم به جاى قدم آنها مى گذاردیم تا پیمان دوستى محکم تر و دستگیره برادرى مطمئن تر گردد.

اما ادله قطعى راه شخصِ م?من را سدّ مى کند و بین او و خواسته هایش فاصله مى اندازد.

ثانیاً:

جمهور(اکثریت) دلیلى بر ترجیح مذاهب خود بر مذاهب دیگر ندارند، چه رسد به این که تبعیت از آنها واجب باشد.

ما در ادله مسلمانان با دقت، محققانه و با استقصاى کامل نگریستیم، دلیلى که بر لزوم متابعت از آنها دلالت کند نیافتیم، جز آنچه که برادران اهل سنت یادآور شده اند و آن عبارت است از: اجتهاد، امانت، عدالت و جلالت قدر ائمه مذاهب اربعه و حال آن که مى دانیم، اجتهاد، امانت، عدالت و جلالت قدر در انحصار آنها نیست.

بنابراین چگونه ممکن است که مذهب آنها تعییناً واجب الاتّباع باشد؟

ما هرگز گمان نمى بریم کسى جرأت کند و به برترى آنها، در علم و عمل، از ائمه ما قایل گردد، یعنى قایل به برترى آنها بر امامان عترت پاک، کشتى هاى نجات، باب حطّه امت، مرکز امنیت از اختلاف در دین، پرچم هاى هدایت، و زاد و توشه رسول خدا و بقایاى او در میان امت اسلام  باشد.

پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره آنها فرموده است: «از آنها پیش نیفتید که هلاک مى شوید، و از پیوستن به آنها کوتاهى مکنید که نابود مى گردید، به آنها چیزى می آموزید که آنها از شما آگاه ترند.»

چه دلیلى همه مسلمانان را ملزم مى سازد که پس از سه قرن اول، به مذاهب نامبرده عمل کنند، نه مذهب دیگرى که از پیش بدان عمل مى شده است؟! و چه چیز آنها را وادار مى سازد که از هم ردیفان کتاب خدا، سفیران پیامبر(صلى الله علیه وآله)، مخزن علوم وى، کشتى نجات، و باب حطه امت، عدول کنند؟!!

و جاى بسى شگفتى است که برادران اهل سنت مى گویند: گذشتگان صالح، به مذاهب اربعه متدین بوده اند و آنها را برترین مذاهب مى دانستند، و در تمام اعصار و همه جا متفقاً طبق آنها عمل مى کرده اند.

گویا آنان مطلع نیستند که صالحانِ پیشین و شیعیان آل محمّد به مذهب ائمه (اهل بیت) و ثقل رسول اللّه(صلى الله علیه وآله) متدین بوده اند و از آن کوچک ترین انحرافى نیافته اند. آنها از زمان على و فاطمه(علیهماالسلام) تا هم اکنون، مطابق این روش عمل مى کرده اند. یعنى از آن زمان که نه اشعرى و نه هیچ کدام از ائمه مذاهب اربعه، و نه پدران آنها وجود داشته‌اند.

ثالثاً:

مسلمانان در قرن هاى سه گانه نخستین، به هیچ کدام از این مذاهب متدین نبوده اند. این مذاهب کجا و مردم قرون اول و دوم و سوّم کجا! ـ که بهترین قرون به شمار مى روند ـ ;

زیرا اشعرى، در سال 270 هـ .ق تولد یافته و در حدود سال 335 هـ .ق از دنیا رفته است;

احمد بن حنبل، در سال 164هـ .ق به دنیا آمده و در سال 241هـ .ق از دنیا رفته است;

شافعى در سال 150هـ .ق متولد شده و در سال 204هـ .ق وفات یافته است; مالک نیز در سال 95هـ .ق(1) قدم به این جهان گذارده و در سال 179هـ .ق به سراى دیگر شتافته است;

و ابوحنیفه، در سال 80هـ .ق تولد یافته و در سال 150هـ .ق به جهان باقى قدم گذارده است.

اما شیعه، از صدر اسلام، به مذهب ائمه اهل بیت(علیهم السلام) متدین بوده اند ـ که اهل بیت به آنچه در خانه است آشناترند ـ و غیر شیعه به مذهب و روش علماى صحابه و تابعین عمل مى کردند.

بنابراین چه دلیلى همه مسلمانان را ملزم مى سازد که پس از سه قرن اول، به مذاهب نامبرده عمل کنند، نه مذهب دیگرى که از پیش بدان عمل مى شده است؟! و چه چیز آنها را وادار مى سازد که از هم ردیفان کتاب خدا، سفیران پیامبر(صلى الله علیه وآله)، مخزن علوم وى، کشتى نجات، و باب حطه امت، عدول کنند؟!!(2)

 

پی نوشت:

1 ـ ابن خلکان، در کتاب وفیات الاعیان، آورده است: مالک سه سال در رحم مادر، به همان صورت جنین، باقى ماند. ابن قتیبه نیز در کتاب معارف خود، صفحه 170، در آنجا که اصحاب رأى را مى شمارد، مالک را از آن جمله مى داند، و نیز در آنجا که گروهى را نام مى برد که به گمان خود مادرانشان بیش از مدت حمل به آنها حامله بودند، یعنى در صفحه 198 معارف، به این مطلب تصریح مى کند.

2-سید عبدالحسین شرف الدین موسوى، المراجعات، ص 44.




موضوع مطلب :


شنبه 92 تیر 29 :: 8:36 صبح :: نویسنده : شمس

درباره وبلاگ

صفحات وبلاگ
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 64
بازدید دیروز: 26
کل بازدیدها: 178067